روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

هیچ فاصله ای دور نیست


هیچ فاصله ای دور نیست


وقتے دو قلــ♥ــب برای یڪـدیگر بتپد…

هیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ …

هیچ زمانے زیــــاد نیسـﭞ…

و هیچ عشـــ♥ـــق دیگرے نمے تواند

آن دو را از هم دور کند !

محڪـم تریـטּ برهاטּ عشــ♥ـــق

اعتمــــــــــــــ♥ــــــــــــاد اسـﭞ…

برای عـبــرتــــ دیگران..


پایانی تراژدیک


بــه راســتــی..

پــایــانــی از ایــن تـــراژدیــکــــ تـر …

تـو راهـتـــ را بــگــیـری و بــروی..

مــن راهـــم را بگـیـرم و بــروم..

آنـچــنــان کــه حــتــی چــیــزی بــاقــی نــمـانـد..

برای عـبــرتــــ دیگران..

فریاد دلم

فریاد دلم


نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم


نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم ، یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم


که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم


تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم


در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی


که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم!


تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم !


مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم !


نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم !


من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد !


این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه !


که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم!


و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد !!!


فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان ، دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان!


میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ…

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ


ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ….

ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻥ…

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ…

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ…

ﺑﺮﺍی ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ…

ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ…

ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﺩ…

ﻭ ﻧﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ…

ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﻌﻔﯽ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ…

ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ….

عشق گم شده من …

naghmehsara.ir08

 

“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

به نام بغض….”

عشق گم شده من …

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز

تکرارنمی شوند….

وتو آنگونه ای…

فقط همین…

یک تار موی تو را به دنیا نمیدهم

یک تار موی تو را به دنیا نمیدهم


موهای یک زن خلق نشده

یا برای باز شدن در باد

یا جلب نظر

یا برای به دنبال کشیدن نگاه

موهای یک زن خلق شده

برای عشقش

که بنشیند شانه اش کند , ببافد و دیوانه شود…

عطر مو های یک زن فراموش شدنی نیست!

وقتی خدا می خواست تو را بسازد

چه حال خوشی داشت،

چه حوصله ای ! این موها، این چشم ها …. خودت می فهمی؟ من همه این ها را دوست دارم.

دوست دارم یه بار بشینم موهاتو شونه کنم

یه چند تارش بریزه .بگم اینارو میبینی ؟؟؟

بگی اره ..!!!

منم بگم با همه دنیا عوضش نمیکنم

دنیــــا فهمـید خیلی حــقیر است وقتی گفتم :

یک تارمــوی “تــــــــــ♥ـــــــو “ را به او نمیدهم…

قدم زدن عاشقانه

قدم زدن عاشقانه


*********

ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ …

ســـــرده …

ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ …

ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺳﻔﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ …

ﺑﭽﺴﺒﯽ ﺑﻬﺶ ﻭ ﺑﮕﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﯾﻢ ﮔﺮﻡ ﺷﯿﻢ …

دستشو بکنه تو جیبت

ﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ

ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻨﯽ

ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯽ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺳﺮﻣﺎ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺸﻮﻥ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﻔﮑﺮ ﻏﻠﻄﺸﻮﻥ

ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻭﻑ » ﻫﻮﺍ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﺳﺖ !!!

مــــآه من بودی.. رفتــی..

مــــآه من بودی.. رفتــی..

بــا رفتنت ان “میــم ” را هــم بــا خــود بــردی و اکنــون “آه” منــی…

راستـــی! آن “میــم ” را میــخواستــی چــه کــار؟!

میـخواســتی بــگذاری آخــر اسمش ؟! … 

چقدر دوست داشتی وقتی اسمتو با “میم” مالکیت مال خودم میکردم …

آرامش آغوش تو


آرامش آغوش تو


وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی

آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم

که جز آرامش آغوشت

تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…

دوستت دارم !

فقط همین!

خیلی خسته ام این روزها


خیلی خسته ام این روزها


خسته ام از روزهایی که گذشت و از آینده ی مبهمی که پیش رو دارم….

ولی دلیل تنهاییم را

تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم…

دانستم;

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید

عشق من به تو

متن عاشقانه عشق من به تو

عشق من به تو”..
ارزش این همه فکر و خیال را ندارد
وقتی به یاد تو بودن برای منی که یک فراموش شده ام چیزی جز دست و پنجه نرم کردن با مرگ نیست
نه زندگی که برایت کوچکترین ارزشی نداشت عشق انچرا که فکرش را می کردم نبود
جز رنج دوری
تو”..وقتی که من تنها ماندم ”
عشق تبلور بودن است نه نیستی
اما کاش زودتر می فهمیدم نه وقتی که تو”..پی به نبودنم ببری اری انکه بود تو”..بودی و این من بودم که نبودم بودنی به قیمت زندگی ات و نبودنی به قیمت مرگ من اما خدا خودش بهای این عاشقی را می پردازد و زندگی شیرین می شود به شیرینی” شیرینی …

دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم

سایت عاشقانه ساکار


دلتنگــی هایــــَم را زیر بغل زده اَم

نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا سهم
من از تــو

همـین دلتنگـی ها ییست

که بی دعوت می آینـد

و

خیال ِ رفتن نـدارند…

افسانه

افسانه ی جهانم در عشق تو روان است

دل بر کسی نبندم تا چون تو در جهان است

جادوی نرگس امشب خواب دو دیده را برد

امشب غمی چو لاله در سینه ام نشان است

اسطوره ی سکوتم در عاشقانه خواندن

در عاشقانه خواندن گویی زبان زبان است

دیشب بهار می رفت با کوله بار گل ها

پایان آشنایی اندوه بی کران است

تا آشنای ما رفت غم آشنای ما شد

آری غم جدایی درد و بلای جان است

همچون بهار و گلها باید سفر گزینم

کین چرخ پست گردون هم صحبت خزان است

جام جوانی ما بشکسته همچو پیران

تا درد و غمگساری بر پیر و بر جوان است

صد ها ستاره هر شب در آسمان درخشد

امشب به سینه ی من غوغای کهکشان است

هامون نمی توان گفت از دولت فراغت

تا همچو تیر سمی،غربت در این میان است

این خاک پر طلاطم،افسانه ای عجیب است

دیوانگی و مستی،آرامش روان است

آهنگ جدید مرتضی پاشایی به نام عصر پاییزی

آهنگ جدید مرتضی پاشایی به نام عصر پاییزی


این آهنگ قرار بود تیتراژ پایانی سریال "عصر پاییزی" باشد که بنا به دلایلی نامعلوم حذف شد و مرتضی تصمیم گرفت که این آهنگ را بصورت تک آهنگ  پخش کند.
 
دانلود آهنگ با لینک مستقیم در ادامه مطلب...

 
ادامه مطلب ...

تو را من “تو” کردم

سایت عاشقانه ساکار


تو را من “ تو ” کردم
وگرنه “ او ” هم زیادت است
پس اینقدر برایم، شما، شما نکن

خُــــدایـــآ!
بیـــا قدم بِـــزَنیمــ

… سیـــگآر از مَــن! باران از تــــو!

رابـطـه ایی کــ ِ مُـرده

سایت عاشقانه ساکار


رابـطـه ایی کــ ِ مرده؛ مُـرده !!
هـی دوبـاره نبضش رو نمـیگـیـرن کــ ِ ..

این بند دل آدم کجاست؟

خدایا!!
این بند دل آدم کجاست؟
که گاهی با…
یک اسم
یا حضور یک نفر
و یا با یک لبخند “پاره” میشود

دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او

آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند …

پس خود را گناهکار مبین

من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها

یکی سپاسش گفت!!!

من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می

گوید و هزاران نفر کفر !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای
مهربانیت
قدردانی میکنند.

پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش… که این روح

توست که با مهربانی آرام میگیرد

تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری …

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …

پس به راهت دامه بده

دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …

تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش