روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

یه وقتایی که دلت گرفته ؛
بغض داری ،
آروم نیستی !
دلت براش تنگ شده ....
حوصله ی هیچکسو نداری !
به یاد لحظه ای بیفت که :

اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛
اما ....
چشمـاشو بست و رفت ... !!!

حالا هر دو حلقه داریم .... تو ، تو دستت من تو چشمام ....
تو زذی من اما موندم ، زیر قولات روی حرفام ....

دلم تنگه

دلم تنگه ولی نیستی کنارم ...
که تنهاییمو با تو سربیارم ...
تونیستی اما یاد تو همین جاست ...
کنارم تو یه قاب عکس زیباست ...
شده کارم نگاه عکست هرروز ...
تو یه قاب نو اما یادِ دیروز ...
بازم تکرارِ دوریت و نبودت ...
بازم تسکینِ کمبود ِحضورت ...
بازم یاد ِ تو وچشمای خیسم ...
بازم سرده تنم بی تو عزیزم ...
دلم تنگه ولی با یادت هرروز ...
میگم که بهترم نسبت به دیروز ...
همین امروز و فردا کردنامون ...
همین دستایِ سرد و چشم ِ گریون ...
داره میگه که برگرد , بی تو تنهام ...
داره میگه , تمومه بی تو دنیام ...
بازم تکرارِ دوریت و نبودت ...
بازم تسکینِ کمبود ِحضورت ...
بازم یاد ِ تو وچشمای خیسم ...
بازم سرده تنم بی تو عزیزم ...

چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب...

کـــهنه

خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه…
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم
یــادگــاری نــوشت…
بنویس
و…
برو…..

تنهایی

داشت از تنهاییش میگفت...اما صدای بوق پشت خطی اش امانش را بریده بود...

متأســـفم...

متأســـفم...

برای اینکه نگـــفتم:
چقـــد وسعت داشت!

اقیانوس قلبم...

وقت نشـــد تشـــکرکنم

بابت آرامشی که

هنگام حضـــور باتـــو داشتم...

متأسفم که گفتم دوســـتت دارم...

نمی دانستم

جهانـــم چه خالــــــــــــی میشود

در گفتن چیزهایی که

نباید بگویم ..... !

مهم نبود تو با من چه کردی
بیا ببین
در نبودت
این دل با من چه میکند....
فرشته ی بی همتای من

فقط باش!

فقط باش!
همین که هستی
کافیست
دور از من
بدون من
چه فرقی میکند؟
گل میخری خوب است
برای من نیست
نباشد....
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست
دلخوشم به این حماقت شیرین..........

لعنتی

لعنتی
دلم نگرفته از اینکه رفتی
دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی.....

قسم

قسم به آخرین نگات
دلم شکست دلم چقدر به پات نشست
چشات همیشه خسته بود نگفت که دل نبسته بود
دلم چه ساده بود
نباید دیگه برگردی تو دوری از دلم
نگوحالت رو میفهمم نمیشه بگذرم
نباید دیگه برگردی تو دوری از دلم
من احساسم را بهت میگویم نباشی بهترم
واست مهم نبود یکی به یادت هست
همون که گفت کنارت هست
برید دلی که ساده بود
شکستم عاشقانه بود
دلم چه ساده بود
نباید دیگه برگردی
تو دوری از دلم
نگو حالت رو میفهمم
نمیشه بگذرم
نباید دیگه برگردی
من احساسم رو بهت میگم نباشی بهترم.........

تو بیا

توفقط بیا... امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !نـه آغـوشـتـ رآنـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآنـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...فقـطـ بـیـآمےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـمهـمیـن کـآفـی استـبـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرمتـو فقـط بـیــآ . . . ...

هــــــــی‎ ‎رفیق‎ ...
زیادی‎ ‎خوبی‎ ‎نکن‎ !
انسان‎ ‎است ،‎
فراموشکار‎ ‎است‎ ...!
از‎ ‎تنهایش‎ ‎که در بیاید ،‎
تنهایت‎ ‎را دور میزند‎ !
پشت می کند‎ ‎به تو‎ ‎،‎
به‎ ‎گذشته ات‎ ...!
حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید‎ : ‎
شما !؟

ســـــــاکِـــــتــــــــــ نــــیــــســـــتـَـــم.........

لـَــــــبــــهـــایــَــم هَـــم نــَـســـوخـــتـــه اَســــتــــــــ.......

تــَـــنــــهـــــا تـَــمــامِ مَـــن تــــاوَل زَده اَز آشـــــــی کــــه نـَــــــخــــورده ام.....

تو بخواب

باران
امشب منتظرم برای آن لحظه نمناک و سرد ، تو بخواب
من دلم گرفتهِ آنقدر زیاد ،که تکانِ شانه هایم را نمیبینم دگر،تو بخواب
منتظرم باران ببارد ، امشب قدمی خواهم زد
به تمام غصه هایم نم نمک یک سری خواهم زد
خیس شوم ، کاسه ام را پر کنم از بوی خاک
تو بخواب ای آرزوهایم ، من پر از باران و خاکم
لحظه ای دیگر منم آماده ام ، ته نشین خواهم شد در کنارت
دست من را هم بگیر ، بی بهانه آمده ام در خوابت
تو بخواب

به خاطراتت،به حرف هایت فکر که میکنم خشم و نفرت وجودم را فرا میگیرد.دیگر مادرم را هم با نفرت نگاه میکنم.
با من چه کردی که فراموش کرده ام بهشت زیر پایش را؟

انتظار

بعضی وقتا حس میکنم خیلی ساکتو بی عرضم ...
وقتی اطرافیانم ازم حالتو میپرسن ...
نیشخند این آدما بدجوری منو میسوزونه ...
مجبورم بگم که حالش خوبه ... سﻻم میرسونه ...
نمیدونن که منم نمیدونم که کجایی اﻻن ...
نمیدونن که منم اﻻن ازین جدایی فنام ...
میخوان بگن که اون دیگه منو نخواست ...؟! پس برم ...؟!
من چه کردم که بخاطرش تقاص پس بدم ...؟!
یه سنگدل که به جز من به فکر همس خب ...
حرف قلبم رو گرفت به باد تمسخر ...
همش سیمای زیباتو , درمفابل خودم ...
میبینم و میخوام با نبودت مقابله کنم ...
آخرش با هزاران قسم و آیه هم نموندی ...
همش با خودم میگم کاش از اول نبودی ...
انتظار ... انتظار ... چه واژه ی سختی ...
اونم واسه یه دلباخته ... یه عاشق زخمی ...

مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد طعنه های دیگران است
اگر این دیگران نبودند

پیش از اینها فراموش شده بودی...

می خواهم برگردم به روزهای کودکی…
آن زمانه ای که تنها دردم زانو های زخمی ام بود.. و معنای خداحافظی تا فردا بود

در ھمین حوالے کسانے ھستند کہ تا دیروز میگفتند: "بدون تو حتے نفس ھم نمے توانم بکشم، ولے امروز در آغوش دیگرے نفس نفس میزنند‏..‏"‏